چرا نـام کـوروش بـــزرگ زنده است؟
اين كه كوروش بزرگ در نگاه ما و جهانیان، برجستهترين شخصيت تاريخ ايران است، پيش از آن كه معطوف به دستاوردهای سياسی و فتوح نظامی وی باشد، نخست مبتنی بر منش و روش درخشان و بیبديل وی در مردمداری و كشورداری است. چنان كه گزنفون مینويسد: «پروردگار كوروش را علاوه بر خوی نيك، روی نيك نيز داده و دل و جانش را به سه وديعهی والای “نوعدوستی، دانايی، و نيكی” سرشته بود. او در ظفر و پيروزی هيچ مشكلی را طاقتفرسا و هيچ خطری را بزرگ نمیپنداشت و چون از اين امتيازات خداداد جهانی و روانی برخوردار بود، خاطره و نامش تا به امروز در دلهای بيدار مردم روزگار، پايدار و باقی است» (سيرت كورش كبير، ص4). او میافزايد: «كدام وجودی مگر كوروش از راه جنگ و ستيز صاحب امپراتوری بزرگی شده است ولی هنگامی كه جان به جان آفرين داد، همه ملل مغلوب او را “پدری محبوب” خواندند؟ اين عنوانی است كه به “ولی نعمت” میدهند نه به وجودی “غاصب”» (همان، ص8-367).

چنين است كه منش و روش والا و آرمانی كورش بزرگ، ملل بيگانه، بلكه دشمن را به وجد آورده و از اعتراف به حقايق ناگزير ساخته است. در مجموع، آن چه از متون و بازماندههای تاريخی بر میآيد اين است كه تمام دنيای باستان كوروش را همواره چونان مردی فوقالعاده و بیمانند مینگريست: پارسیهايی – كه كوروش آنان را از گمنامی به افتخار رسانيد، او را چنان كه هردوت نقل میكند، «پدر» میخواندند. يونانیهايی كه كوروش آنان را در سواحل آسيای صغير مقهور قدرت خويش ساخت، با وجود نفرتی كه غالباً نسبت به پارسیها نشان میدادند، در وی به چشم يك فرمانروای آرمانی مینگريستند و يهوديانی كه كوروش آنان را برای اجرای آيين و بنای معبد، آزادی و ياری بخشيد و از تبعيد طولانی رهانيد، او را همچون مسيح خويش تلقی میكردند ... بر روی ادامه کلیک کنید ...
بنام خدایی که کوروش را آفرید